جهانگرد مشهور ونیزی در سال ۱۲۵۴ میلادی متولد شد . پدرش نیکولوپولو بازرگان سرشناس بود که برای تجارت به سرزمین های دور دست سفر می کرد مارکو که داستان سفرهای پرماجرای پدر را از زبان مادر شنیده بود از همان کودکی به سفرهای دریایی و دیدن سرزمین های ناشناخته علاقه داشت . روزها در بندرگاه گردش می کرد و از دیدن کشتی های بزرگ بادبانی ، غرق شگفتی می شد . نوشته های عربی و چینی روی بسته های کالا را می دید و دلش می خواست معنای این اشکال عجیب را کشف کند . شنیده بود کشتی هایی که از مشرق زمین می آیند ، کالاهایی چون ابریشم ، ادویه و جواهرات گرانبها با خود می آورند . شش ساله بود که پدرش نیکولو همراه عمویش مافئو سفری طولانی را آغاز کردند . سفری که سال ها به درازا کشید . روزها و هفته ها و ماه ها از پی هم سپری می شد و مارکوی کوچولو برای بازگشت پدر ، روز شماری می کرد این انتظار چنان طولانی شد که مارکو کم کم چهره پدر را هم از یاد برد . در این دوران دشوار بود که مادرش را از دست داد . مرگ مادر ضربه هولناکی بود که مارکو از ان به عنوان تلخ ترین خاطره زندگی اش یاد می کند روزی از روزهای سال ۱۲۶۹ میلادی ، کشتی بادبانی بزرگی در ساحل ونیز پهلو گرفت مارکو که در آن زمان نوجوانی پانزده ساله بود ، ناگهان صورت آشنای پدر و عمویش مافئو پولو را در میان سرنشینان کشتی شناخت و …
اگر در صفحه دانلود لینک دانلود ظاهر نشد روی دکمه View More Files کلیک کنید
کارتونهای سایت با کیفیت متوسط در سایت گذاشته شده است
جهانگرد مشهور ونیزی در سال ۱۲۵۴ میلادی متولد شد . پدرش نیکولوپولو بازرگان سرشناس بود که برای تجارت به سرزمین های دور دست سفر می کرد مارکو که داستان سفرهای پرماجرای پدر را از زبان مادر شنیده بود از همان کودکی به سفرهای دریایی و دیدن سرزمین های ناشناخته علاقه داشت . روزها در بندرگاه گردش می کرد و از دیدن کشتی های بزرگ بادبانی ، غرق شگفتی می شد . نوشته های عربی و چینی روی بسته های کالا را می دید و دلش می خواست معنای این اشکال عجیب را کشف کند . شنیده بود کشتی هایی که از مشرق زمین می آیند ، کالاهایی چون ابریشم ، ادویه و جواهرات گرانبها با خود می آورند . شش ساله بود که پدرش نیکولو همراه عمویش مافئو سفری طولانی را آغاز کردند . سفری که سال ها به درازا کشید . روزها و هفته ها و ماه ها از پی هم سپری می شد و مارکوی کوچولو برای بازگشت پدر ، روز شماری می کرد این انتظار چنان طولانی شد که مارکو کم کم چهره پدر را هم از یاد برد . در این دوران دشوار بود که مادرش را از دست داد . مرگ مادر ضربه هولناکی بود که مارکو از ان به عنوان تلخ ترین خاطره زندگی اش یاد می کند روزی از روزهای سال ۱۲۶۹ میلادی ، کشتی بادبانی بزرگی در ساحل ونیز پهلو گرفت مارکو که در آن زمان نوجوانی پانزده ساله بود ، ناگهان صورت آشنای پدر و عمویش مافئو پولو را در میان سرنشینان کشتی شناخت و …
لینک مستقیم برای اعضای VIP میباشد
دانلود سری اول:
لینک مستقیم | آپلودباز
دانلود سری دوم:
لینک مستقیم | آپلودباز
دانلود سری سوم:
لینک مستقیم | آپلودباز